Saghi Alireza Eftekhari





ساقی (آواز)

    متن آهنگ ساقی (آواز) از علیرضا افتخاری

    بیا ساقی آن می که چون گل کند
    همه باغ پر بانگ بلبل کند
    به من ده که چون گل بخواهم شکفت
    که راز شکفتن نشاید نهفت
    بده ساقی آن می که هستم هنوز
    همان عاشق می پرستم هنوز
    به مستی که جان در سر می کنم
    همه عمر در پای خم طی کنم



    بیا ساقی آن می که خون حیات
    از اوشد روان در رگ کائنات
    به من ده که خورشید رخشان شوم
    ز گنج نهان گوهر افشان شوم
    بده ساقی آن می که جان بهار
    از او جرعه ای خورد و شد پرنگار
    به مستی شبی در گلستان بخفت
    سحر رنگ و بو گشت و شکفت
    بیا ساقی آن می که جان آفرید
    به من ده که جان جامه بر تن درید
    کجا تن کشد بار هنگامه اش
    که او جان جان است و جان جامه اش

    شعر : سایه



    چو شب به راه تو ماندم که ماه من باشی
    چراغ خلوت این عاشق کهن باشی
    بسان سبز پریشان سرگذشت شبم
    نیامدی که مهتاب این چمن باشی
    تو یار خواجه نگشتی به صد هنر هیهات
    که بر مراد دل بی قرار من باشی
    تو را به آینه داران چه التفات بود
    چنین که شیفته حسن خویشتن باشی
    دلم ز نازکی خود شکست در غم عشق
    وگرنه از تو نیایدکه دل شکن باشی
    وصال آن لب شیرین به خسروان دادند
    تو را نصیب همین بس که کوه کن باشی
    خموش سایه که فریاد بلبل از خامیست
    چو شمع سوخته آن به که بی سخن باشی

    شعر : سایه

    ترانه سرا : هوشنگ ابتهاج ه.ا.سایه
  • Poet : هوشنگ ابتهاج ه.ا.سایه



Download Saghi Alireza Eftekhari