Track 07 By Parviz Parastooyi Parviz Parastooyi





آهنگ شماره 7

    متن آهنگ آهنگ شماره 7 از پرویز پرستویی

    یادت هست بابایی
    از سپیدارهای کنار راه که با باد می رقصیدند گفتیم...
    از کاج های کوچک خشک شده کنار نارون پیر، از اردیبهشت عشق و از سهراب
    از سهراب که گفتم، گفتی میخواهی دلم را بشکنی و به گریه ام بندازی؟!
    گفتم بخدا نه
    گفتی در این صبح قشنگ نمی توانی از زخم ها نگویی بابایی من
    از غزل بگو نکند از یاد برده ای آن همه قول و غزل را؟!
    گفتم این خورشید عالم تاب خیلی خوب می داند که عشق با کوله باری از غزل به خانه دل من می آید
    گفتی تو ماه را دوست نداری بابایی؟!
    گفتم خیلی دوستش دارم
    گفتی از ماه آسمان دلت بگو
    گفتم برای اینکه از ماه تمام دلم بگویم بگذار دمی و درنگی ببینمت
    پرده توری را کناره ای زد و من دیدمش
    همان ماه من بود که می خندید
    خندیدم و قلم برداشتم و به یادگار بر روی ستون سنگی نوشتم
    موسم اندوه که می رسد ماه را نگاه کنید...
    و همان جا نشستم و یک دل سیر دیدمش
    دیدمش...
    دیدم..
    .



اUpload Track 07 By Parviz Parastooyi