Zendooni Hamid Reza And Ali Reza





زندونی

    متن آهنگ زندونی از گروه حمیدرضا و علیرضا

    یه زندونی افتاده گوشه ی دیوار
    می گن میخواد بمیره با طناب دار
    می خواد هر جوری شده بکنه بره
    شب و روز دنبال راه فرار

    گفتن بهش از خوبیا رد شده
    حالا دیگه بدی رو بلد شده
    گفتن بهش حبسشو بریدن
    محکوم به حبس ابد شده

    حالا محکوم به مرگم به جرم بی گناهی
    می گیردت می دونم اگه کشیدم آهی
    توی زندون چشمات من حبسمو کشیدم
    نتونستم بمونم نفستو بریدم

    گفتن بهش وقت مرگش نزدیکه
    می برنش وقتی هوا تاریکه
    آویزونه بین مرگ و زندگی
    به بندی که مثل یه مو باریکه

    این روزا هر چی می خواد بهش می دن
    از اون دنیا قصه های خوب می گن
    کار همه دلداری بی خوده
    ازرو ترحم می گن و بعد می رن

    اگه جونمو بگیرن روهم هنوز همین جاست
    واسه کابوس شبهات میام هر جا دلت خواست
    دیگه پشت میله نیستم توی زندون چشمات
    دیگه منتی سرم نیست جنازم موند رو دستات

    کم غصتو خوردم تو این چار دیواری
    حالا حوصله واسه دیدنم نداری
    کم سوخت دادم پات کم بود واسه چشمات
    آرزوش تو دلم موند حتی یه ملاقات

    حالا محکوم به مرگم به جرم بی گناهی
    می گیردت می دونم اگه کشیدم آهی
    توی زندون چشمات من حبسمو کشیدم
    نتونستم بمونم نفستو بریدم بریدم بریدم



Download Zendooni Hamid Reza And Ali Reza