Dastan Ziba Shirazi





داستان

    متن آهنگ داستان از زیبا شیرازی

    یه قصه دارم از دلم
    حقیقت به جون تو
    اما کسی نمیدونه
    بمونه بین من و تو
    در گوشت یواشکی
    می خوام یه چیزی رو بگم
    هر جا دیدی بهش بگو
    نمیمونم بدون تو, نه نمیمونم بدون تو

    اولش از رو هوس بود
    اونم یک بار ما رو بس بود
    اما کم کم زندگی شد
    واسه من مثل نفس بود
    اولش فقط نگاش بود
    زنگ خوب تو صداش بود
    کم کمک با یک اشاره
    من سر و جونم فداش بود

    دلم عاشق شده بود و بی خبر بود
    دل منم منم زدنهاش بی اثر بود
    تا صدای پاش بیاد از توی کوچه
    دل بهونه میگرفت و پشت در بود

    اولش از رو هوس بود
    اونم یک بار ما رو بس بود
    اما کم کم زندگی شد
    واسه من مثل نفس بود
    اولش فقط نگاش بود
    زنگ خوب تو صداش بود
    کم کمک با یک اشاره
    من سر و جونم فداش بود

    یه روزی رفت با یه لبخند رو لبش
    من نمیدونم چی اومد به سرش
    قطره آبی شد و رفت توی زمین
    دل من سوخت و نموند خاکسترش
    یه روزی رفت با یه
    لبخند
    رو لبش



اUpload Dastan